[وقتی روت غیرتیه]
با اخمی که نگاهت می کرد طعنه هایی
که میزد جوری که باهات رفتار میکردکامل میتونستی عصبانیت رو از چهرش بخونی..
ولی هرچی که فکر می کردی
دلیل این همه عصبانیت رو نمی فهمیدی
ولی اون دیگه داشت زیاد رو می کرد
دیگه توهم نتونستی جلوی عصبانیتت رو بگیری شوهرت دقیقا
جلوی چشمات کنار دخترایی که لباس باز پوشیده بودن نشسته بود
دیگه طاقت.. نیاوردی و بلند شدی و شوهرت رو بی توجه به اون دخترا بیرون کشیدی سرش داد زدی که چرا اینقدر بی دلیل
داره اینقدر رو میکنه و تا اینکه
مردت لب زد : واقعا که ات تو کوری نمیبینی اون مردک های هیز
چطوری براندازت میکنن بنظرت زیادی لباست باز نیست؟ باید حتما بهت یاد اوردی کنم تو و بدنت مال کی هست با قدم های ارومی بهت نزدیک میشد دستشو روت خیمه زد و لباستو پاره کرد و لب تو مکید بهت اسون نمیگیرم کاری میکنم که تا صبح اسممو ناله کنی .....
که میزد جوری که باهات رفتار میکردکامل میتونستی عصبانیت رو از چهرش بخونی..
ولی هرچی که فکر می کردی
دلیل این همه عصبانیت رو نمی فهمیدی
ولی اون دیگه داشت زیاد رو می کرد
دیگه توهم نتونستی جلوی عصبانیتت رو بگیری شوهرت دقیقا
جلوی چشمات کنار دخترایی که لباس باز پوشیده بودن نشسته بود
دیگه طاقت.. نیاوردی و بلند شدی و شوهرت رو بی توجه به اون دخترا بیرون کشیدی سرش داد زدی که چرا اینقدر بی دلیل
داره اینقدر رو میکنه و تا اینکه
مردت لب زد : واقعا که ات تو کوری نمیبینی اون مردک های هیز
چطوری براندازت میکنن بنظرت زیادی لباست باز نیست؟ باید حتما بهت یاد اوردی کنم تو و بدنت مال کی هست با قدم های ارومی بهت نزدیک میشد دستشو روت خیمه زد و لباستو پاره کرد و لب تو مکید بهت اسون نمیگیرم کاری میکنم که تا صبح اسممو ناله کنی .....
۵.۰k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳